
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۴۹
۱
کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را
که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
۲
به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول
صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
۳
چه داند دلبری طفلی که در گلزار میخواری
ز بوی می نکرده غنچه اش آلوده دامان را
۴
زچشم پر فریب محشرانگیز تو می آید
که از یک جنبش ابروکند بنیاد ایمان را
۵
شوی آلوده دامان تر ز خاک کشتگان مگذر
به تقریب دگر پامال کن خون شهیدان را
نظرات