اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۳۱

۱

رخی از باده رخشان می توان کرد

گلی از شعله خندان می توان کرد

۲

اگر از خویش پنهان می توان شد

تو را از خلق پنهان می توان کرد

۳

ز شور بیخودی در بزم مستان

دل ما را نمکدان می توان کرد

۴

ز رویت خنده بر گل می توان زد

سرش را هم چراغان می توان کرد

۵

بهار سینه صافی تربت من

گل از خاکم به دامان می توان کرد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۸۲

نظرات