اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۸۸

۱

بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرند

رقم گریه نویسند و دو عالم گیرند

۲

آه پنهان جگر سوختگان رسوایی است

پرده شعله به روی دل بیغم گیرند

۳

تنم از داغ جنون آینه شعله نماست

عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند

۴

راز داران خیال رخت از دیده پاک

سینه را چون گل آیینه به شبنم گیرند

۵

چاره درد دل گریه پرستان وفا

با گلابی است که از اشک دمادم گیرند

۶

با خیالت نکنم عیش ابد می ترسم

که نشان غمت از خاطر خرم گیرند

۷

در حسابند ز من عاقل و دیوانه اسیر

بیش از آن درد تو دارم که مرا کم گیرند

تصاویر و صوت

نظرات