اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۹۶

۱

همه دردیم تا دوا چه کند

همه دردیم تا صفا چه کند

۲

گر دعا سحر سامری گردد

چه کند با تو بیوفا چه کند

۳

به خودش این فراغت ارزانی

آشنای تو آشنا چه کند

۴

بیخودانیم بر سر کویت

به خود آییم تا خدا چه کند

۵

در پناه غبار کوی توایم

صرصر نیستی به ما چه کند

۶

دل به دل حرف می زند از دور

محو دیدار او ادا چه کند

۷

نامه ام برقها گداخته است

تا به همراهی صبا چه کند

۸

قدح آفتاب باید اسیر

باده وصل او هوا چه کند

تصاویر و صوت

نظرات