
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۳۱
۱
نگهبان چراغ راز دل خاموش می باید
امانتدار نقد دوستی بیهوش می باید
۲
حجاب ره زگرد کاروان برخاست مقصد را
توان از یک نگه تا کعبه رفتن هوش می باید
۳
ز فیض بی نیازی مزرع ما دامن ابر است
قناعت مشربان را قطره دریا جوش می باید
۴
چو خورشید از بهار جلوه آیین بسته عالم را
چراغان نگاه نرگس جادوش می باید
۵
بهار دل میسر شد اسیر از فیض رخسارش
گلستان نگاه از خط عنبر پوش می باید
تصاویر و صوت

نظرات