اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۹۸

۱

جایی که گل از ناله کند بال و پر خویش

چون ذره فتادیم به دام نظر خویش

۲

تا کعبه به یک گردش چشم تو دویدیم

شرمنده نگشتیم ز عزم سفر خویش

۳

بی شور جنون فال بیابان نتوان زد

خضریست محبت که بود راهبر خویش

۴

چون پاره دل دامن هر خار گرفتیم

منت نکشیدیم ز مژگان تر خویش

۵

کیفیت منصور از این باده خماری است

می زیبد اگر مست تو نازد به سر خویش

تصاویر و صوت

نظرات