
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۰۸
۱
می بین چنین و یک نگه آشنا مکن
ترک جفا مکن مکن ای بیوفا مکن
۲
ما خویش را به صافی باطن سپرده ایم
آزار خود نمی کنی آزار ما مکن
۳
سر رشته را به دست مروت سپرده ایم
خواهی رها کن از کف و خواهی رها مکن
۴
خواهی زبان تیغ شود مدح خوان تو
شادی به قتل دشمن بی دست و پا مکن
۵
در کشتن اسیر مباهات می کنی
شرم از نشان و نسبت آل عبا مکن
نظرات