
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۱۰
۱
جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن
اینقدرها کار آسان را به خود مشکل مکن
۲
جوهر دل تیره از آلایش مستی مساز
خاک این ویرانه با آب بقا هم گل مکن
۳
موج بحر اضطرابی نام آسایش مبر
آبرویت می رود اندیشه باطل مکن
۴
آشنا گر نیستی ساقی مکن بیگانگی
باده گر حیف است خون هم بعد از این در دل مکن
۵
بیش از این از خاطر یاران مبر یاد اسیر
دوستی سحر حلال است ای فلک باطل مکن
نظرات