
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۴۳
۱
ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای
هند بلا به چشم سیاهی گرفته ای
۲
تا اینقدر دلم به حیا مهربان نبود
گویا به آسمان سر راهی گرفته ای
۳
کس از بهانه تو مسلم نبوده است
جرم ندیده را به گناهی گرفته ای
۴
داغم که قدر عشق ندانسته ای اسیر
آیینه را به قیمت آهی گرفته ای
نظرات