
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۴۹
۱
گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری
آیینه طراز گل و مشاطه خاری
۲
هر خنده گل بوی تو را غالیه سایی
هر برگ گلی روی تو را آینه داری
۳
دلگرمی سودای تو در عالم هستی
هر عضو مرا ساخته مشغول به کاری
۴
در دیده نگاهم خس گلزار طرازی
در سینه دلم ذره خورشید شکاری
۵
گر سینه دریا صدف راز تو گردد
هر موج شود شعله و هر قطره شراری
۶
نوروز چمن می رسد و عید بیابان
جشنی شده هر پای گل و سایه خاری
نظرات