
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۵۱
۱
خراب گشته ز ویرانه که می پرسی
شکایت از دل دیوانه که می پرسی
۲
ز شیخ و شاب نسبنامه که می جویی
حدیث عاقل و دیوانه که می پرسی
۳
اگر چراغ نباشد گلاب کی باشد
دگر ز بلبل و پروانه که می پرسی
۴
دل درست نداری ز من چه می خواهی
به خواب رفته افسانه که می پرسی
۵
چکد ز باده ورع وز صلاح بد مستی
نظام رونق میخانه که می پرسی
۶
به جان خویش ندانم چه ماجرا داری
ز آشنایی بیگانه که می پرسی
نظرات