اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۴۹

۱

چشمت از هر گردشی بزم دگر آماده کرد

عکس رویت شیشه آیینه را پر باده کرد

۲

نسخه بینایی‌ای می‌خواست بهر روزگار

مصلحت بینی که لوح خاطرم را ساده کرد

تصاویر و صوت

نظرات