شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج

۱

ایرجا سر بِدَرآور که امیر آمده است

چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است

۲

چون فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر

نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است

۳

گوئی از چشم نظرباز تو بی پروا نیست

چون غزالی به سر کشته شیر آمده است

۴

خیز غوغای بهارست که پروانه شویم

غنچه شوخ پر از شکر و شیر آمده است

۵

روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز

دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است

۶

سر برآور ز دل خاک و ببین نسل جوان

که مریدانه به پابوسی پیر آمده است

۷

دیر اگر آمده شیر آمده عذرش بپذیر

که دل از چشم سیه عذرپذیر آمده است

۸

گنه از دور زمان است که از چنبر او

آدمی را نه گریز و نه گزیر آمده است

۹

گوش کن ناله این نی که چو لالای نسیم

اشکریزان به نوای بم و زیر آمده است

۱۰

طبع من بلبل گلزار صفا بود و صفی

که چو مرغان بهشتی به صفیر آمده است

۱۱

مکتب عشق به شاگرد قدیمت بسپار

شهریاری که درین شیوه شهیر آمده است

تصاویر و صوت

پری سانکنی عندلیب :

نظرات

user_image
حمید
۱۳۸۹/۰۴/۲۳ - ۰۵:۰۱:۴۲
غزل برای ایرج میرزامی باشد.خدا بیامرزتشان
user_image
ساقی
۱۳۹۲/۰۵/۰۷ - ۱۵:۰۳:۰۳
شهریار هرچی که گفته یکی ازیکی شیرین تر خدا هم او وهم ایرج میرزای نازنین را رحمت کند
user_image
معصومه
۱۳۹۳/۰۴/۱۴ - ۰۴:۳۱:۲۲
خیلی لذت بردم
user_image
مصطفی
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۰۵:۵۹:۳۳
یکی از شاعران خوب ایران میباشد
user_image
مصطفی
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۰۶:۰۳:۲۳
ملک شعرای زمان خود بوده
user_image
محمد
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۰۶:۰۴:۱۵
بسیار زیبا بود
user_image
وی اس تی
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۱۶:۰۲:۵۷
شهریار یکی از گنجینه های بهترین شعراآمدی جانم به قربانت ولی حالا چرابی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرانوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدیسنگدل این زودتر می خواستی حالا چراعمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیستمن که یک امروز مهمان توام فردا چرانازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایمدیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
user_image
گلچین
۱۳۹۶/۰۴/۱۹ - ۱۵:۴۴:۴۸
یکی از بهترین های شهریار
user_image
زیبا
۱۳۹۶/۰۴/۲۶ - ۱۷:۱۰:۰۸
عاشق داستان زندگی شهریار هستم و این شعرش.
user_image
فیزیوتراپ
۱۳۹۶/۰۴/۲۶ - ۱۷:۱۱:۵۴
یکی از شعرهای دوست داشتنی من.ممنونم ازتون
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۹/۱۹ - ۱۱:۱۸:۵۸
کرده ای روشن به شعرت خانه ام را شهریاراین دل با هر کسی بیگانه ام را شهریارلذت پرواز باعث شد بسازم از غزلبر درخت شعرهایت لانه ام را شهریار
user_image
ر.غ
۱۴۰۳/۰۶/۲۷ - ۱۳:۵۶:۱۶
با سلام چرا این ابیات را در گنجور نیاوردید؟ امسال بیرجند ندارد بهار امیرمرغان بغیر گریه ندارند کار امیر در راه ماند چشم غزالان خدای راسر بر نمی‌کند به هوای شکار امیر هر سال عید بود و در این بارگاه بارامسال نه بهار و نه عید و نه بار امیر در گوش کودکان و یتیمان بیرجندبس آشناست نام تو ای نامدار امیر لوله‌کشی و مدرسه و چشمه و قناتمانده است یادگار تو بس شاهکار امیر دنیا در آتش و بصفای تو بیرجندگویی خبر نداشت از این گیرودار امیر آفات جنگ از مرض و قحط و اغتشاشهرگز نکرده بود بدانسو گذار امیر ایران به احترام برد در مدار دهرنام امیر شوکت ایران‌مدار امیر تنها نه بیرجند و خراسان که راستییک مملکت به داغ تو شد سوگوار امیر شایسته‌تر منم به رثای تو کز تو کیستشایسته‌تر به مرثیت شهریار امیر