شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۳ - غم آزادی

۱

تا به دام غمش آورد خداداد مرا

هر چه می‌خواستم از بخت، خدا داد مرا

۲

رفع مخموری از آن چشم سیه دارد چشم

چشم دارم که خرابی کند آباد مرا

۳

نتوانم ز خداداد بگیرم دادم

کاش گیرد ز خداداد خدا داد مرا

۴

گر دلش سخت تر از سنگ بود، نرم شود

بشنود گر شبی او ناله و فریاد مرا

۵

من که تا صبح، دعا گوی تو هستم همه شب

چه شود گر تو به دشنام کنی یاد مرا

۶

غم ندارم که به بند تو گرفتار شدم

غمم آن است که ترسم کنی آزاد مرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۲ - ۰۵:۲۸:۱۷
خداداد یعنی افریده
user_image
فرشید نیکپوری
۱۳۹۳/۱۲/۲۰ - ۰۴:۴۳:۱۸
به نظرم در مصرع اول کاما یا ویرگول برای انحراف ذهن خواننده گذاشته شده... خیلی ساده میشه حدس زد که اینطوریه: تا به دام غمش آورد "خداداد" مرا یعنی تا گرفتار غم عشق خداداد شدم...
user_image
merce
۱۳۹۳/۱۲/۲۰ - ۰۹:۴۴:۳۳
به نظر من این غزل مشکل داردنمی شود قافیه را در یک بیت دادمرا بدون کسره آورد و در قافیه ی دیگر فریاد ِ مرا ، با کسره با ادای احترام به شاطرعباس صبوحی مرسده
user_image
مجید
۱۳۹۷/۰۴/۰۲ - ۱۰:۲۹:۴۴
با سلام . خانم مرسده ی عزیز ! اون قسمت که فرمودید با همون ساکن باید ادا بشه و نه کسره در آخر " فریاد" با احترام به شما . سروده ی زیبایی بود . هم در بخش صنایع و بدایع ، هم حسن تعلیل و هم جناس ها
user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۴/۰۲ - ۱۷:۰۴:۴۲
مجید جاندرین مصرع : بشنود گر شبی او ناله و فریاد مرااگر ساکن خوانده شود به نظر مانای درستی از آن مستفاد نمی شود، ضمن آنکه از نظر ترکیب جمله نیز ایراد داردهمان فریادِ مرا معنای بهتری می دهد