وفایی شوشتری

وفایی شوشتری

شمارهٔ ۱۲

۱

لعل شکر افشانم گفتا نمکین باشد

گفتم نمکم گفتا حقّ نمک این باشد

۲

بخت من و زلفینش همرنگ همند، آری

یکرنگی اگر باشد با، ماش همین باشد

۳

ماه من و گردون را، فرقی که بود این است

کان ماه فلک امّا این ماه زمین باشد

۴

چون دختر رز، ما را خود پرده در افتاده

بی پرده به ساغر، به تاپرده نشین باشد

۵

دارد دل من نسبت با چین سرزلفش

چون مشک بود از خون چون زآهوی چین باشد

۶

زینسان که کند چشمت هر لحظه به من لطفی

خوب است ولی خواهم قدری به از این باشد

۷

عاشق زغم جانان باشد به دلش پنهان

آن داغ که زاهد را پیدا، به جبین باشد

۸

گویند «وفایی» را، مهرش بزدای از دل

بزدایمش از دل چون کان نقش نگین باشد

تصاویر و صوت

نظرات