وفایی شوشتری

وفایی شوشتری

شمارهٔ ۱۴

۱

عشّاق اگر لقای ترا آرزو کنند

باید ز خون خویشتن اوّل وضو کنند

۲

نازم به می کشان محبّت که بهر دوست

در بزم عشق کاسه ی سر، را کدو کنند

۳

کفر است در شریعت و آئین عاشقی

از دوست غیر دوست اگر آرزو کنند

۴

بعد از هزار سال ز خاک شهید عشق

یابند بوی خون اگر آن خاک بو کنند

۵

از جور دوست نیست که گریند عاشقان

این اشکها روان ز پی آبرو کنند

۶

بسیار سالها که بیاید، دی و بهار

از خاک ما گهی خُم و گاهی سبو کنند

۷

ترسم اسیر و عاشق و شیدای خود شوی

گر، با جمالت آینه را، روبرو کنند

۸

زخم خدنگ ناز تو بهبودی اش مباد

گر، جز، به تار طُرّه ات آن را رفو کنند

۹

چون می زجام وصل تو نوشند عاشقان

برآب خضر و چشمه ی حیوان تفو کنند

۱۰

این خرقه ی ریا، که مرا هست بایدی

دادن به می کشان که به می شستشو کنند

۱۱

هر موی من ز زلف تو دارد شکایتی

کو فرصتی که شرح غمت مو به مو کنند

۱۲

تا کی «وفایی» از غم لیلی وشان ترا

مجنون صفت ز دشت جنون جستجو کنند

تصاویر و صوت

نظرات