
وفایی شوشتری
شمارهٔ ۱۶
۱
حُسنت چو عشق من همه ساعت فزون شود
تا منتهای کار ندانم که چون شود
۲
در کار جان گرهی سخت هست لیک
آسان شود دمیکه دل از عشق خون شود
۳
حاصل ز دور چرخ مرادم شود اگر
این گردشش چو طالع من واژگون شود
۴
چون با خیال روی تو خواب آیدم به چشم
مژگان به جای سوزنم اندر جفون شود
۵
یکباره سرنگون شود این چرخ بیستون
در زیر بار محنت من گر، ستون شود
۶
ناید برون زخانه اگر طفل اشک من
ترسد که پایمال شود چون برون شود
۷
گفتی خوش است عقل «وفایی» به کیش عشق
آری به شرط آنکه در آخر جنون شود
نظرات