وفایی شوشتری

وفایی شوشتری

شمارهٔ ۹

۱

تا که ابروی ترا، با مژگان ساخته‌اند

بهر صید دل ما تیر و کمان ساخته‌اند

۲

خال هندوی ترا، آفت دل‌ها کردند

چشم جادوی تو غارتگر جان ساخته‌اند

۳

نیست گر نقطهٔ موهوم به جز، وهم و خیال

دهن تنگ ترا، بی‌شک از آن ساخته‌اند

۴

چون که دیدم قد و بالای ترا، دانستم

آفت جان و دل پیر و جوان ساخته‌اند

۵

به علاج دل بیمار من آن روز نُخست

خال چون خرفه و عنّاب لبان ساخته‌اند

۶

قدّ دلجوی تو چون سرو روانی ماند

کاندر آن سرو روان روح روان ساخته‌اند

۷

روی زیبای ترا، آیینهٔ جان کردند

وندر آن مردم چشمم نگران ساخته‌اند

۸

نظم شیرین «وفایی» به گهر، می‌ماند

مگرش از لب و دندان بتان ساخته‌اند

۹

بلکه چون در صفت گوهر پاک تو بود

می‌توان گفتنش از جوهرِ جان ساخته‌اند

تصاویر و صوت

نظرات