صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۱۰۹

۱

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبرست

شمشاد سایه پرور ما از که کمترست

در جواب او

۲

از بوی قلیه باز مشامم معطرست

این نکهت این زمان زعبیر که کمترست

۳

گیپا چو حاضرست به پیشت به روی خوان

از نافه های مشک مگو کان مکررست

۴

من بعد روی ما و قدمهای کله پز

هست این سرای بخت و سعادت درین سر ست

۵

درد درون شفا زعسل جوش می شود

تشخیص کرده ایم و مداوا مقررست

۶

من آب روی خود بر دونان چرا برم

این خشک نان ما چو ز خورشید بهترست

۷

دایم برنج خدمت بریان از آن کند

کو در میان اطعمه سلطان و سرورست

۸

صوفی خسته بر نخوداب است از آن اسیر

کز بوی عطر او دل و جانش معطرست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی دادمهر
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ - ۱۹:۵۸:۲۳
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن