
صوفی محمد هروی
بخش ۹۰
۱
دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت
از پا در اوفتادم و آبم ز سرگذشت
در جواب او
۲
دردم ز شوق گرده ز اندازه در گذشت
وز شوق کله آب من اکنون زسر گذشت
۳
آمد شمیم کله بریان به نیمشب
جانبخش و مشکبوی، نسیم سحر گذشت
۴
دعوت برای خاطر من بی قیاس ده
چون اشتهای بنده ز اندازه در گذشت
۵
مستغرق شمیم کباب تنور بود
دل آن زمان زمطبخیان بی خبر گذشت
۶
بر من جهان و هر چه درو هست تلخ شد
از پیش من چو دعوت شیر و شکر گذشت
۷
صوفی به پیش باز فراق و کباب و نان
هر محنتی که بود دگر مختصر گذشت
نظرات