صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

شمارهٔ ۱۶

۱

آن ترک مست، دیده چو از خواب باز کرد

با عاشقان غمزده آهنگ ناز کرد

۲

شانه چو ره به گیسوی او برد لاجرم

با دست کوته او عملی بس دراز کرد

۳

دور اوفتد ز کعبه مقصود سالها

از کوی دوست هرکه هوای حجاز کرد

۴

محراب ابروی تو ندیدست از آن سبب

زاهد به کنج صومعه شبها نماز کرد

۵

هر کس که دید طلعت خوب تو دیده را

بر روی دلبران دو عالم فراز کرد

۶

ساقی بیار باده که دارم دلی حزین

زان لعبها که این فلک حقه باز کرد

۷

صوفی به آب دیده کند غسل هر شبی

چون شمع گریه ها که به سوز و گداز کرد

تصاویر و صوت

نظرات