صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

شمارهٔ ۲

۱

آن چشم نرگس به سر آن پسر مرا

چون لاله ساخت غرقه به خون جگر مرا

۲

نیک و بدی چو هست به تقدیر چون کنم

زاهد رسید هم زقضا این قدر مرا

۳

دردی است در دلم که مداوا لبان اوست

باشد دوای سینه بلی گلشکر مرا

۴

بر دیده ها نشست چو تیر تو کاشکی

بودی به جای هر مژه چشم دگر مرا

۵

عشق ترا چگونه نهان سازمت که هست

لبهای خشک شاهد و چشمان تر مرا

۶

حال دلم شدست پریشان چو خط یار

بر هم ز دست شورش دور قمر مرا

۷

صوفی مگر به منزل مقصود راه یافت

آری، دلیل عشق تو شد راهبر مرا

تصاویر و صوت

نظرات