صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

شمارهٔ ۲۹

۱

بیا که عید صیام است و باز فصل بهار

غم زمانه بدل کن به باده گلنار

۲

چو دهر حادثه زای است و عمر مستعجل

اگر تو مست نباشی چرا شوی هشیار

۳

سبوی باده به دست آر با پری رویی

چه مانده ای تو گرفتار جبه و دستار

۴

خمار باده لعل لبان او دارم

درین خمار تو ساقی صراحیی زخم آر

۵

به خواب، لعل لبان تو دوش می دیدم

مراست این شرف آری ز دولت بیدار

۶

ز یمن عشق تو گشتم غنی بحمدالله

مراست چهره زرین و دیده دربار

۷

به روز واقعه در دامن تو آویزد

بروید از گل صوفی مستمند چو خار

تصاویر و صوت

نظرات