سوزنی سمرقندی

سوزنی سمرقندی

شمارهٔ ۲ - دلبر جانان

۱

باز دیگر ره دل من دلبری جانان گرفت

باز کاری کان بلا بد بر دل و بر جان گرفت

۲

باز بیچاره دلم در جور آن دلبر بماند

باز مسکن جان مسکین کوی آن جانان گرفت

۳

جان و دل را از من آن جانان دلپرور ربود

بوده و نابوده و یاد مرا نسیان گرفت

۴

ساخت کار جان و دل را دلبر جانان ولیک

سوخت از هجران تنم کز هر یکی هجران گرفت

۵

مونس جان و دل من دلبر جانان من

آدمیزاد است لیکن روی و خوی جان گرفت

۶

تا بر او پیدا شوم پنهان شود از من همی

گوئی از من آشکارا جان و دل پنهان گرفت

۷

روی اگر گویم به من بنمای ننماید به من

وای حال آنکه چون من بار نافرمان گرفت

۸

طوف کردم گرد کوی او برای روی او

ناگهان از چشمه های چشم من طوفان گرفت

۹

در میان گریه ناگه آه کردم از جگر

تا همه کویش بر آب و آتش سوزان گرفت

۱۰

هر چه کردم تا ببینم روی او سامان نشد

کار چون من عاشقی هرگز کجا سامان گرفت؟

۱۱

بی‌دل و بی‌جان و بی‌جانان و دلبر مانده‌ام

کیست آن کو کار دشوار مرا آسان گرفت

۱۲

تا نیابم دلبر و جانان نیابم جان و دل

بی‌دل و بی‌جان ز مولانا سبق نتوان گرفت

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سوزنی سمرقندی به کوشش دکتر ناصرالدین شاه‌حسینی، امیرکبیر، ۱۳۳۸ » تصویر 425
دیوان حکیم سوزنی سمرقندی به کوشش ناصرالدین شاه‌حسینی - سوزنی سمرقندی - تصویر ۴۲۵
حکیم سوزنی سمرقندی به اهتمام دکتر ناصرالدین شاه‌حسینی - تصویر ۳۷۹

نظرات