
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۳۲
۱
زبیدادت ننالد چون دل من؟
که هر دم می کنی در خون دل من
۲
ندانستی دلم را قدر و بسیار
بجوئی و نیابی چون دل من
۳
تومعشوقی سزد شادان دل تو
منم عاشق سزد محزون دل من
۴
تو ساغر می کشی با غیر و غافل
که حسرت می کشد در خون دل من
۵
چه ساغرهای حسرت زد شب هجر
به یاد آن لب میگون دل من
۶
مروت نیست ورنه برقی از آه
زدی در خرمن گردون دل من
۷
دلم آمد بتنگ از سینه ای کاش
فتد زین کنج غم بیرون دل من
۸
طبیب آن باده ام در ده که سازد
به یک پیمانه دیگرگون دل من
تصاویر و صوت

نظرات