
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۶۱
۱
ز نکوئی آنچه باید همه را تمام داری
چه شود اگر بگوئی صنما چه نام داری
۲
نه ز دوستی وفائی نه به دشمنی جفائی
همه حیرتم نگارا که سر کدام داری
۳
منم و دل فگاری به تو دادم اختیارش
ز غمش بسوز و خون کن سر هر کدام داری
۴
نرسی طبیب آسان به حریم کوی جانان
که به راه عشقبازی غم ننگ و نام داری
نظرات