
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۱۴۶
۱
چو گردباد، دلم رهنمای خود نشناخت
ازین جریده روی مدعای خود نشناخت
۲
شناخت طرز کرم را کسی که چون دریا
کفی به خیر گشود و گدای خود نشناخت
۳
سرودخوانی مطرب ز عندلیب مجوی
که همچو آب، مقام صدای خود نشناخت
۴
شدم خفیف ز بالانشینی گردون
به این سیاه چه سازم که جای خود نشناخت
۵
چگونه راه شناس غمت شود طغرا
که پای خود ز سر و سر ز پای خود نشناخت
نظرات