
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۷۳۳
۱
بس که از روی نزاکت بر ما می آیی
همچو گلبرگ، به امداد صبا می آیی
۲
کو زبانی که چو آیی، به تو گویم که ز بزم
شب کجا رفتی و اکنون ز کجا می آیی
۳
گریه آید چو مرا، خنده زنان وجه مپرس
گل نپرسیده ز باران که چرا می آیی
نظرات