
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۰۰
۱
هرکس که باشد همخانه صبح
چون مهر گردد پروانه صبح
۲
دارد ز مستی چون بحر مواج
اندر دهن کف دیوانه صبح
۳
در آخر شب زنهار گویید
با گوش خورشید افسانه صبح
۴
مشاطه را گو سازد مطرا
گیسوی شب را از شانه صبح
۵
فرض است با ما ناآشنایی
هرکس که باشد بیگانه صبح
۶
در بزم امکان بیسعی و کوشش
واصل نگردد جانانه صبح
۷
غافل مباشید یاران که دارد
گنج فراوان ویرانه صبح!
۸
صد خوشه خرمن حاصل توان داد
در مزرع دل از دانه صبح
۹
در سینه جا کن هرگه که گوید
درس ادب را فرزانه صبح
۱۰
نظاره میکن مانند طغرل
از روزن دل کاشانه صبح!
تصاویر و صوت

نظرات