
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۱۵
۱
زلف مشکین تا به دور ماه رویش هاله زد
شور طوفان از نوایم در نیستان ناله زد
۲
زاهد از بهر خدا سوز درون ما مپرس
کز حدیث آتش عشقش لبم تبخاله زد
۳
تخم امیدی که اندر مزرع مهر و وفا
کشته بودم از سحاب ناامیدی ژاله زد
۴
هر که بر رخسار او خال سیاهش دید گفت
هندوی آتشپرستی خیمه در بنگاله زد
۵
عالمی محنت به رنگی از جمالش میکشد
چاک شد پیراهن گل داغ بر دل لاله زد
۶
میسزد در ملک خوبی گردد او فرمانروا
بس که در اوج ملاحت اخترش دنباله زد
۷
گردش دور فلک طغرل ز تقدیر ازل
قرعه نام مرا ز اندوه چندینساله زد
تصاویر و صوت

نظرات