
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۱۷
۱
مرا عشق تو تا سرمایه دنیا و دین باشد
ازآن از دین و دنیا حاصل عمرم همین باشد
۲
ز داغ فرقتت نالم ولی چون نی نمینالم
که این اندوه و محنت با من از خط جبین باشد
۳
خم ابروش محمل بسته از بار اشارتها
ولی ترسم که چشم شوخ او اندر کمین باشد
۴
بود با مهر روی او رسیدنهای من مشکل
که همچون سایه بخت تیرهام فرش زمین باشد
۵
نمودم پیش استاد محبت ختم عشق او
ازآن با خاتم من نام او نقش نگین باشد
۶
ز گنجور ازل آمد کلید گنج غم با من
به غیر از من کجا در مخزن محنت امین باشد؟!
۷
کنون در باغ جای سبزه و گل ناز بو روید
به هرجایی که نقش پای آن نازآفرین باشد
۸
خوشم با حسرت درد و غم هجران او طغرل
به کامم زهر هجرش خوشتر از صد انگبین باشد
تصاویر و صوت

نظرات