
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۳۶ - عبدالکریم
۱
عشق را حسن تو قانون دگر پیدا کند
وامق از مهر تو ترک پیشه عذرا کند
۲
بلبل و قمری به باغ از حسرت قد و رخت
آن یکی کوکو زند و آن دیگری آوا کند!
۳
ای مه خوبان ز عشقت زهره سرگرم نواست
بر فلک کلک عطارد وصف تو انشا کند!
۴
در چمن سنبل ز خجلت سر فرود آرد به پیش
گر صبا افسانه آن زلف عنبرسا کند
۵
لمعهای حسن تو را بیند زلیخا گر به خواب
از ندامت بر سر یوسف بسی غوغا کند
۶
گر به گوش باغبان افسانه رویت رسد
تا قیامت کی دلش میل گل رعنا کند؟!
۷
رخت هستی برنهم بر محمل راه فنا
گر رقیب بیسعادت در بر رو جا کند!
۸
یک شب از راه کرم ای شوخ سوی من بیا
تا نگاهم در بساط عارضت مأوا کند
۹
مست صهبای وصالت گر شود طغرل چه باک؟!
یک قلم ملک دو عالم را به پشت پا کند!
تصاویر و صوت

نظرات
حمیدرضا