طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۱۴۴

۱

عارض چون ماهش از برقع نمایان می‌کند

عالمی را شمع رخسارش چراغان می‌کند

۲

از خیال غنچه‌اش دارم به دل جمعیتی

خاطرم را یاد آن گیسو پریشان می‌کند

۳

دوش با یاد رخش از دیده باریدم گهر

موج اشکم در جهان امروز طوفان می‌کند

۴

دل به کوی یار می‌باشد ولی هر دم چو مور

آن تفاخرها که در دست سلیمان می‌کند!

۵

ای پری‌رو نقش نیرنگ کدامین صورتی؟!

چشم صد آیینه را عکس تو حیران می‌کند!

۶

گر همین باشد گداز شعله شمع وفا

خانه زنبور را پروانه ویران می‌کند

۷

با مریض عشق دارو نیست در دکان دهر

مشکل مجنون ما را لیلی آسان می‌کند

۸

حیرتی دارم که طغرل بلبل از شب تا سحر

در حضور شاهد گل سخت افغان می‌کند

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۱۲۸

نظرات