
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۹۰
۱
چند روزی بر بنای طاق غم معمار باش
یا در امید شو یا صورت دیوار باش!
۲
یا سموم هجر شو یا نکهت بزم وصال
یا خزان بیمحل یا رونق گلزار باش!
۳
تا توانی سعی کن از این چمن بیرون مرو
گل شد نهایت اگر ممکن نباشد خار باش!
۴
نیست در کیش محبت امتیاز کفر و دین
رشته تسبیح نتوانی شدن زنار باش!
۵
آرزوی آتش غم بایدت پروانهسان
همچو شمع بزم عشرت تا سحر بیدار باش!
۶
پیش ازآن افتد تو را ای گل به جمعیت خلل
یا گلاب شیشه شو یا زینت دستار باش!
۷
پیشه کن از بزم امکان اختیار مشتری
یار را همدم نهای باری تو با اغیار باش!
۸
تا به کی زانکار تیغ او به ناحق زیستن؟!
یا قبول این شهادت کن و یا اقرار باش!
۹
بس که باشد عشقبازی سرنوشت آبرو
نیست ناموست اگر بگذر ز فخر و عار باش!
۱۰
حبذا طغرل که بیدل میسراید مصرعی
بر سر مژگان چو اشک ایستادهای هشیار باش!
تصاویر و صوت

نظرات