
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۹۹
۱
هر کس که پر از باده عشق است ایاغش
جز بوی گل عیش نباشد به دماغش
۲
چون سرو ز تشویش تعلق بود آزاد
آن را که ز خاکستر قمریست سراغش
۳
چون لاله درین باغ به نیرنگ محبت
کردند نشان توسن عمر تو ز داغش
۴
رفتم به تماشای بهار چمن عشق
جز سنبل آشفته دگر نیست به باغش
۵
یک ذره گرت مهر و وفا هست توان کرد
از سایه عنقا اثر رنگ سراغش
۶
هر کس که بود آتش سودا به سر او
روشن بود از روغن پروانه چراغش
۷
راهیست ز تقلید که در باغ حقیقت
یاد از روش کبک دهد جلوه زاغش
۸
سرمایه صد عیش به یک ذره نسنجد
در زاویه غم بود آن را که فراغش
۹
ای سوخته داغ هوس بگذر ازین غم
از بس که نداری خبر لاله باغش!
۱۰
طغرل به جهانی ندهم مصرع بیدل
خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش!
تصاویر و صوت

نظرات