
طغرل احراری
شمارهٔ ۲۸۷
۱
ای عشق بلای جان شدستی
اندر دل ناتوان شدستی!
۲
کردست مرا فراق پیرم
با تو نگرم جوان شدستی!
۳
رازم ز تو گشته آشکارا
تو از چه به دل نهان شدستی؟!
۴
روحم که روان شده به کویش
با روح منت روان شدستی!
۵
چون تیر مرا تو راست دیدی
زان روی مرا کمان شدستی!
۶
پارم به من آشنا نمودی
اعدای من این زمان شدستی!
۷
در هر طرفی دوانم از تو
هرجا که روم دوان شدستی!
۸
امروز به مرغزار حسنش
در گله من شبان شدستی!
۹
صبری بکن ای دل بلاکش!
خاموش که پرفغان شدستی!
۱۰
جاوید بمان به عشق طغرل
با عشق تو همزبان شدستی!
تصاویر و صوت

نظرات