
طغرل احراری
شمارهٔ ۳۱
۱
تا به رخسار چو ماه او نظر داریم ما
یک جهان آیینه از جوهر به بر داریم ما!
۲
غنچه لعل لبش را حاجت تفصیل نیست
نسخهای از دفتر او مختصر داریم ما!
۳
ای نصیحتگو مگو هرگز مرا درس ادب!
جز سلوک عشق دیگر کی هنر داریم ما؟!
۴
اشک خونین از فراقش گرچه طوفان میکند
چشم میپوشم زین دریا گذر داریم ما
۵
هیچ کس بیعرض اظهار کمال خویش نیست
لالهسان از داغ عشق او اثر داریم ما!
۶
بس بود پیراهن ما کسوت خاک درش
جامهای هردم ز عریانی به بر داریم ما
۷
هرچه جز رویش بود منظور عاشق گو مباش
عالمی را غیر او کی در نظر داریم ما؟!
۸
نیست غیر از شام نومیدی به عرض مدعا
در نفس کافور گویا چون سحر داریم ما!
۹
بعد ازین چون ما نروید هیچ در باغ سخن
نخل اشعاریم و از معنی ثمر داریم ما!
۱۰
آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است
حسرت دیدار و سامان سفر داریم ما
تصاویر و صوت

نظرات