طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۵

۱

ماه من هرگه کشاید طره لبلاب را

می‌برد از جعد هر زن گوش آب و تاب را

۲

افکند از رتبه از رخ افکند جلباب را

درد انوار جمالش صافی مهتاب را

۳

مصحف رویش که باشد از خط ریحان صنع

کاتب قدرت کجا ماند غلط اعراب را؟!

۴

در غمش کلک دبیر قلب من خط می‌زند

از تپیدن اضطراب نسخه سیماب را!

۵

می‌دواند ز اشک خونین هر زمان رود دلم

بی‌ابا بر روی من این طفل بی‌آداب را!

۶

در چمن از طرز رفتارش چه می‌پرسی ز من

کز خرامش پای در زنجیر باشد آب را!

۷

فرق بسیار است بین ما و زاهد در سجود

کی برابر می‌کنم با ابرویش محراب را؟!

۸

کوه کن می‌کن به ناخن کوه تن را از غمش

نغمه دیگر بود آهنگ این مضراب را

۹

از هجوم اشک خود هر لحظه می‌ترسم کز آن

خاک این صحرا به سنگ آرد سر سیلاب را

۱۰

روز و شب طغرل نوید انتظار مقدمش

می‌برد از چشم حیرانم چو مخمل خواب را

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۳۳

نظرات