طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۹

۱

اگر اینست تندی توسن جولان شتابش را

غبار خاک شو تا وارسی بوس رکابش را!

۲

ز تار رشته اندیشه دوزم جامه نازش

حدیث نکهت گل می‌درد طرف نقابش را

۳

اگر خوانی خطی از مصحف رخساره لیلی

نثار روضه مجنون نما نقد ثوابش را!

۴

دل حیرت‌پرستم را نباشد جز تپش سودی

مگر آرام بخشد جلوه او اضطرابش را؟!

۵

به لب زان خط موزونش نهادم مهر خاموشی

قلم از موی چینی می‌توان کردن کتابش را!

۶

به مضراب غمش کس را نباشد ناخن دخلی

مگر از ناله بلبل کند تار ربابش را؟!

۷

به تحریر سواد نسخه آشفته زلفش

ز موج می رقم باید شکست پیچ و تابش را!

۸

اگر داری خیال خاک پای توسنش بودن

نما ورد زبان یا لیتنی کنت ترابش را

۹

خوش آمد در مذاقم طغرل این یک مصرع بیدل

برین سرچشمه رحمی کن که موجی نیست آبش را!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۳۶

نظرات