ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۱ - در و مرجان

۱

ای که در حسن، ماه تابانی

از لطافت چو حور و غلمانی

۲

راست گویم به راستی قدت

سرو نبود به هیچ بستانی

۳

نه طبیبی که مورث دردی

نه حبیبی که دشمن جانی

۴

به تو مشتاقم آن چنان که به آب

تشنهٔ خسته در بیابانی

۵

دامنم پر زاشک و خون دل است

گر خریدار در و مرجانی

۶

می شنیدم که نیست در تو وفا

چون بدیدم هزار چندانی

۷

خشم آلوده با من استی و بس

با رقیبان مدام خندانی

۸

به طریقی که کشته ای تو مرا

نکشد کافری، مسلمانی

۹

ترک چشم تو خون «ترکی» ریخت

تو مگر حکمران ترکانی؟

تصاویر و صوت

نظرات