
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۲۴ - زخم عشق
۱
همچو من، سوخته جانی به همه عالم نیست
میتوان گفت که در جنس بنی آدم نیست
۲
دوش رفتم به خرابات ندادند رهم
کاین مکان، جای تو و مثل تو نامحرم نیست
۳
عشق در عالم معنیست نهالی شاداب
خوش نهالیست و لیکن ثمرش جز غم نیست
۴
من از آن روز که جامی زدم از بادهٔ عشق
راست گویم که از آن روز، دلم خرم نیست
۵
زخم شمشیر بود چارهپذیر از مرهم
زخم عشق است که او را به جهان مرهم نیست
۶
هیچ کس را نشود شادی پیوسته نصیب
شادیی نیست که دنبال سرش، ماتم نیست
۷
عالم عشق، بود دورتر از عالم عقل
عاقلان را خبر از لذت آن عالم نیست
۸
مردهٔ زنده دل است آنکه بمیرد در عشق
زنده کان را خبر از عشق مسیحا دم نیست
۹
در ره سیل، مزن خیمه به غفلت «ترکی»
باخبر باش که بنیاد عمل محکم نیست
نظرات