
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۴۷ - جای دلبر
۱
باشد به سرم هوای دلبر
جان چیست کنم فدای دلبر
۲
از چشم، عزیزتر ندارم
در چشم من است جای دلبر
۳
بیگانه ز جمله ماسوی شد
هرکس که شد آشنای دلبر
۴
سروی نبود به هیچ بستان
چون قامت دل ربای دلبر
۵
سرچشمهٔ آب زندگانی است
لعل لب جان فزای دلبر
۶
خوبان جهان که شاه حسنند
هستند کمین گدای دلبر
۷
کی دست دهد وصال، «ترکی»
تا سر بنهم به پای دلبر
نظرات