
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۱۰۲
۱
چه پیش خلق گشایی دهان برای طلب؟
که موج ریختن آبروست جنبش لب
۲
مجو، ز گرمی دونان دوای درد، که هست
هزار مرتبه جانکاه تر ز گرمی تب
۳
چو فضله ییست که زاییده از غذای لطیف
هرآنکسی که مباهات میکند بنسب
۴
ز برگ سیلی استاد برگ پیوند است
که میدهد ثمر اعتبار نخل ادب!
۵
ترا که خون رعیت بجای رنگ حناست
چگونه دست توانی کشیدن از منصب
۶
بیا که آینه دل ز زنگ غم واعظ
جلا دهیم به خاکستر سیاهی شب
نظرات