
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
سر سبزی دل، به زهر درد است
روسرخی عشق، رنگ زرد است
۲
چیزی که گرفته خاطر ما
از نعمت روزگار، درد است!
۳
تا هست نفس، غبار غم هست
تا می وزد این نسیم، گرد است
۴
گفتن سخن نگفتنی را
آواز شکست قدر مرد است
۵
سهلست ز جان گذشتن امروز
هرکس گذرد ز مال مرد است
۶
یکتا گهر محیط هستی است
واعظ آن کو ز جمله فرد است
تصاویر و صوت

نظرات