واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۳۹

۱

گردباد از خودنمایی، روز وشب پا درگلست

جاده را ز افتادگی سر در کنار منزل است

۲

برگ گل از خاکساری گشته خود سر در چمن

در بیابان خاربن، از سرکشی پا در گل است

۳

بسکه طومار سخن پیچیده در دل مانده است

تا رها گردیده از دست زبانم، در دل است

۴

کافرم گر در دو عالم غیر او دارم کسی

در قیامت اوست خونخواهم که اینجا قاتل است

۵

چون کنم با دوری جانان؟ که در بزمی که اوست

رنگ را از چهره عاشق پریدن مشکل است

۶

دل ز خود بردار واعظ چون قد از پیری خمید

رخت بیرون بر، که دیوار بدن خوش مایل است

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۵۰

نظرات