واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۴

۱

ز لطف دوست کی آید دریدن پرده ما را؟

اگر خجلت بروی ما نیارد کرده ما را؟

۲

نباشد جز فرو رفتن ز خجلت بر زمین فردا

اگر سرکوب ما خواهند کرد آورده ما را

۳

همین نعمت ز نعمتهای الوان بس که همچون گل

برخ چینی نباشد سفره گسترده ما را

۴

مصور گر کشد تمثال ما ز آلوده دامانی

عجب نبود ورق از خود فشاند کرده ما را

۵

ز بیقدری بجز گرد یتیمی کس نمی گیرد

گهرهای به خوناب جگر پرورده ما را

۶

نشان آن دهن را هم از آن شیرین سخن پرسم

کند پیدا جواب او مگر گم کرده ما را

۷

بروی عیب مردان پرده یی چون آبرو نبود

میفگن بهر دنیا واعظ از رخ پرده ما را

تصاویر و صوت

نظرات