واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۳۳۰

۱

در زبان خبطی سخن را از بها می افگند

در قلم مویی رقم را از صفا می افگند

۲

سختی احوال باشد مایه فرخندگی

استخوان حق سعادت بر هما می افگند

۳

اره آمد شد درها، برای خرده یی

زود نخل اعتبارت را ز پا می افگند

۴

شادی بسیار در دل بسکه ادبار آورست

خنده پر زور کس را بر قفا می افگند

۵

محفلی گردد مکدر، از مکدر خاطری

خانه یی را دود شمعی از صفا می افگند

۶

میکند هر برتری بر زیر دست خویش زور

جسم تا استاده، ثقل خود بپا می افگند

۷

نیست از خست اگر واعظ قناعت پیشه شد

مفلسی کس را بفکر کیمیا می افگند

تصاویر و صوت

نظرات