واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۶

۱

ره عشق است،کام از ترک می گردد روا اینجا

گدایان را کف دریوزه باشد پشت پا اینجا

۲

ندارد حب جاه و دولت از اهل فنا رنگی

بجای سایه پر می افکند بال هما اینجا

۳

چنان گردنکشی عیب است در اقلیم درویشی

که در تاریکی شب قد کشد نخل دعا اینجا

۴

نماید خاک را، هر دم به انگشت عصا پیری

که امروز است یا فردا که خواهد بود جا اینجا

۵

ز بس در عشق، الفت نیست جز با دوست عاشق را

به نقش بوریا پهلو نگردد آشنا اینجا

۶

حمایل میشود در گردن معشوق در عقبی

همان دستی که واعظ میکشی از مدعا اینجا!

تصاویر و صوت

نظرات