واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۶۷

۱

زخم کاری، می برازد بر دل پردرد ما

گریه خونبار میزیبد برنگ زرد ما

۲

هر نفس چون شاهدان با آرزوی خفته است

عرض ما را داد بر باد این دل نامرد ما

۳

همچو گل ما عاجز بند علایق نیستیم

میکشد زود از کف شیرازه دامن فرد ما

۴

هر نسیمی کآمد از کویش به بادم داد و رفت

سرسری نگذشت هرگز صرصری از گرد ما

۵

راه هستی طی شد و شهر فنا نزدیک گشت

زین سفر واعظ تهیدستی است راه آورد ما

تصاویر و صوت

نظرات