واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۹۶

۱

بس که سودا آورد بازار و شهر و خانه‌ها

ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانه‌ها

۲

کی گشایش را بود ره در دل فرزانه‌ها؟

دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانه‌ها

۳

آن قدر فیضی که صاحب‌خانه از مهمان برد

می‌توان گفت که مهمانند صاحب‌خانه‌ها

۴

نیست عاقل غیر در بند تعلق را بلد

راه شهر عافیت را پرس از دیوانه‌ها

۵

ساختند آباد دل‌ها را ز گنج اعتبار

با آبادان، الهی خانه ویرانه‌ها

۶

دشمنند آنانکه لاف جان‌فشانی می‌زنند

بر چراغت جمله دامانند این پروانه‌ها

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۲۱

نظرات